چی ميشه مجنون نباشه هيچ دلی دلخون نباشه چی ميشه توچشم بارون ابرای گريون نباشه اينجا هوای عاطفه مسمومه جانم دنيای عشق ورابطه محکومه جانم اينجا گلا با آدما قهر وغريبند دريا زماهی وصدف محرومه جانم چی ميشه مجنون نباشه هيچ دلی دلخون نباشه چی ميشه تو چشم بارون ابرای گريون نباشه اين تار واين زخمه اسير عنکبوتند فرهاد وشيرين هردو در بند سکوتند باما بگو از سرخی دشت شقايق اينجا چراگلهاعزادار بلوطند چی ميشه مجنون نباشه هيچ دلی دلخون نباشه چی ميشه توچشم بارون ابرای گريون نباشه