آرشیو
 

 

 

بدون شرح

Saturday, November 06, 2004

به مناسبت هفتمین روز در گذشت یک دوست
دستم به دامانت در اين آغاز فصل سرد
آخر سكوت تو غزل را مي‌كشد برگرد
آوار غم بر شانه‌هاي شهر را بنگر
شعري بخوان آرامشي پيدا كند اين درد
پرواز حتي تا كنار عشق ممكن نيست
بي تو تمام آسمانها مي‌كنندم طرد
دنبال چشمانت كجا بايد كبوتر شد؟
اي كاش! دل يك آسمان آيينه مي‌آورد
ديگر براي انتظارت گريه مرهم نيست
خدایا بگو اين بغض سنگين را چه بايد كرد
جابر عزیزم روحت شاد



Post a Comment

Powered for Blogger by Ali Pourhamzeh