آرشیو
 

 

 

بدون شرح

Monday, October 18, 2004


در دست هاي تو دنيا دروغين است چشمت همه آهن پايت همه ترديد دستت همه كاغذ
اينكه فراز دار مي بيني قلب بزرگ ماست
دريا درون سينه ام جاريست با قايق ترديد با سرنشيني خسته و مغموم با ارتفاع موجها، شلاق در من همه فانوس ها خاموش مي گردند گلها معلق در فضا يكريز مي گريندسنگين يك چيدن سر پنجه بي اعتناي تست و قلب مغموم كبو تر ها در استكاك لحظه هاي دام با سرخي شفاف در انتظار مهربانيهاي چشمانند.
پايت همه خسته دستت همه بسته در من طنين آبشاران نيست در دستهاي تو دنيا دروغين است



Post a Comment

Powered for Blogger by Ali Pourhamzeh