آرشیو
 

 

 

بدون شرح

Thursday, January 29, 2004

سپيدة عشق

آسمان همچو صفحة دل من
روشن از جلوه هاي مهتابست
امشب از خواب خوش گريزانم
كه خيال تو خوشتر از خوابست
خيره بر سايه هاي وحشي بيد
مي خزم در سكوت بستر خويش
باز دنبال نغمه اي دلخواه
مي نهم سر بروي دفتر خويش
تن صدها ترانه مي رقصد
در بلور ظريف آوايم
لذتي ناشناس و رؤيا رنگ
مي دود همچو خون به رگ هايم
آه . . . گوئي ز دخمة دل من
روح شبگرد مه گذر كرده
يا نسيمي در اين ره متروك
دامن از عطر ياس تر كرده
بر لبم شعله هاي بوسة تو
مي شكوفد چو لاله گرم نياز
در خيالم ستاره اي پر نور
مي درخشد ميان هالة راز
ناشناسي درون سينة من
پنجه بر چنگ و رود مي سايد
همره نغمه هاي موزونش
گوئيا بوي عود مي آيد
آه . . . باور نمي كنم كه مرا
با تو پيوستني چنين باشد
نگه آندو چشم شورافكن
سوي من گرم و دلنشين باشد
بي گمان زان جهان رؤيائي
زهره بر من فكنده ديدة عشق
مي نويسم بروي دفتر خويش
«جاودان باشي، اي سپيدة عشق»



Post a Comment

Powered for Blogger by Ali Pourhamzeh